×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

آخرین خبرها

امروز : دوشنبه, ۱۲ آذر , ۱۴۰۳  .::.   برابر با : Monday, 2 December , 2024  .::.  اخبار منتشر شده : 0 خبر
حادثه طبس ، فاجعه طبس

روایت یکی از ده‌ها خانواده قربانیان معدن طبس از بعد حادثه

 

عملیات امداد حادثه معدن طبس به پایان رسید

استاندار خراسان جنوبی:
عملیات امداد و نجات حادثه انفجار در معدن طبس به اتمام رسید.
هر ۱۰ پیکر باقی مانده در تونل سی انتقال پیدا کردند
حادثه انفجار معدن در طبس ۴۹ فوتی داشت
گروه کارشناسی و فنی بعد از اتمام کار مدیریت بحران به طور دقیق علت حادثه را بررسی می‌کنند./ ۴ مهر ۱۴۰۳

 

از میان فهرست اولیه اجساد معدنچی‌های شناسایی‌شده، بسیاری از آنها ساکن شهر‌های مختلف خراسان‌رضوی بودند. یکی از این کارگران «حسن تیموری» چهل‌و‌یک‌ساله و پدر چهار دختر بود؛ دختران دو، چهار، هشت و ده ساله. او حدود هجده ماه پیش به طبس رفت و در معدن «معدنجو» مشغول‌به‌کار شد؛ معدنی که یکی از اقوام او نیز در آنجا کار می‌کرد. این کارگر جوان در تمام مدتی که به‌عنوان یک معدنچی مشغول‌به‌کار بود، همواره می‌کوشید سختی کارش را از خانواده اش پنهان کند، هرچند آنها هربار دستان پدرشان را پینه‌بسته‌تر از قبل می‌دیدند.

حسن پنجشنبه هفته گذشته بعد از مرخصی چندروزه، به محل کارش باز گشته بود. شنبه‌شب حسن به‌همراه جمعی از همکارانش در بلوک B این معدن مشغول‌به‌کار شده بود. هنوز چندساعتی از شیفت کاری آنها مانده بود که حدود ساعت ۲۰:۳۰، صدای یک انفجار توجه آن‌ها را جلب کرد؛ انفجاری که در معدن طبیعی بود و همه به آن عادت داشتند.

با‌این‌حال درست پس از این انفجار، معدن غرق در سکوت شد. دیگر در هیچ‌کجای این معدن، صدای کوبیدن پتک معدنچی‌ها به گوش نمی‌رسید. چند ثانیه بعد حسن و همکارانش متوجه بوی عجیبی در معدن شدند؛ بویی که در‌واقع گاز CO یا همان گاز مرگ‌بار منوکسیدکربن بود؛ گازی که جان حسن و ده‌ها تن از همکارانش را گرفت.

خانواده‌های دل‌نگران راهی طبس شدند

خبر حادثه معدن در بامداد یکشنبه منتشر شد و در ساعات اولیه صبح بود که با روشن‌شدن ابعاد جدید حادثه، به‌یک‌باره معدن طبس تبدیل به تیتر اول بسیاری از کانال‌ها و صفحات خبری در فضای مجازی شد. آن‌طور‌که خانواده‌های کارگران معادن می‌گویند، یکشنبه تلفن‌های همراه کارگران در منطقه از دسترس خارج شده بود؛ موضوعی که بسیاری از خانواده‌ها را به طبس کشاند. علی تیموری یکی از همین خانواده‌های نگران بود که به‌همراه شوهرخواهرش به‌دنبال پیدا‌کردن برادر، از مشهد راهی طبس می‌شوند. آنها با سرعت زیاد در جاده حرکت کرده و ساعت حدود ۱۲ به طبس می‌رسند.

تیموری درباره آنچه در طبس مشاهده کرده بود، می‌گوید: وقتی به طبس رسیدیم، پسرعموی دامادمان را که در همان معدن مشغول‌به‌کار بود، پیدا کردیم. آن‌طور‌که او برای ما تعریف کرد، در زمان حادثه، نوبت کاری‌اش نبوده است؛ اما بلافاصله پس از اینکه خبر را شنیده و می‌دانسته برادرم در معدن حضور داشته است، به محل کارش می‌رود. او به ما گفت که پس از حادثه برای کمک به کارگران، همراه نیرو‌های امدادی وارد معدن شده و پیکر بی‌جان برادرم را به‌همراه جمع دیگری از همکارانش دیده است.

 

مصائب تحویل پیکر‌ها

علی که ساعتی قبل از این گفتگو برادرش را به خاک سپرده است، در شرایط روحی نامناسب، ادامه می‌دهد: پسرعمویم ما را به گلزار رضوی طبس برد؛ جایی که پیکر کارگران را به آنجا برده بودند. وقتی به آنجا رسیدم، خودم پیکر حدود ۳۲ نفر کارگر مظلوم را داخل کاور‌های مشکی دیدم.

قرار بود غسالخانه اجساد آنها را غسل بدهد، اما متأسفانه به آب شرب متصل نبود و مدام آب قطع می‌شد. من آنجا خانواده‌های داغ‌دار زیادی دیدم که بیشتر آنها از شهر‌های مختلف خراسان‌رضوی به‌ویژه کاشمر آمده بودند. آنها با پیکر بی‌جان فرزندشان که روبه‌رو می‌شدند، حالشان بد می‌شد.

او در‌این‌باره بیان می‌کند: مثل خانواده یک جوان شمالی که والدینش از قائمشهر به طبس آمده بودند. آنجا حتی یک بطری آب یا آب‌سردکن پیدا نمی‌شد که یک نفر به این افراد سوگوار آب برساند. در‌هر‌صورت من پیکر برادرم را در یکی از این کاور‌ها شناسایی کردم. آنجا به برادرم کد ۵۶ را دادند و به ما گفتند برای دریافت جواز دفن و کار‌های اداری باید به پزشکی‌قانونی طبس بروید. آنها گفتند شما بروید و تا‌زمانی‌که برسید، ما هم پرونده اموات را به صورت سیستمی ارسال می‌کنیم. هرکسی که جسد عزیزش را شناسایی می‌کرد، باید به آنجا می‌رفت.

برادر معدنچی کشته‌شده در طبس، با اشاره به ازدحام خانواده‌ها در ساختمان پزشکی قانونی شهرستان طبس می‌گوید: به ما و تمام افرادی که اجساد عزیزانشان را شناسایی کرده بودند، گفتند به پزشکی‌قانونی در خیابان نواب صفوی طبس بروید. ما به‌همراه خانواده‌های عزادار دیگر به آنجا رسیدیم. خیلی شلوغ بود. حدود چهل دقیقه هم آنجا برای رسیدن پرونده منتظر ماندیم.

بعد هم که پرونده رسید، گفتند پرینتر خراب شده است. درحالی‌که فشار عصبی زیادی تحمل می‌کردیم، یک ساعت طول کشید تا جواز دفن را گرفتیم. باید بگویم مدیریت حادثه چیزی شبیه حادثه معدن، فاجعه بود. وقتی به آرامستان برگشتیم، خود من دیدم پیکر بی‌جان هفت کارگر را با یک آمبولانس به کاشمر منتقل می‌کردند. دیگر آن آمبولانس جا نداشت، وگرنه پیکر برادر من را هم با همان آمبولانس جابه‌جا می‌کردند.

 

هیچ‌کس با خانواده کارگران تماس نگرفت

تیموری ادامه می‌دهد: ساعت ۱۹:۳۰‌پیکر برادرم را تحویل گرفتیم و هرطور‌که بود، جسد را به‌همراه جسد یک کارگر دیگر به نام «حسین نوری‌خلیل‌آباد» با یک دستگاه آمبولانس که کولر و یخچال نداشت، راهی کاشمر کردیم. برای اینکه در طول مسیر اجساد آنها بو نگیرد، مجبور شدیم روی پیکر آنها پلاستیک بکشیم و بعد از آن چند قالب یخ روی اجساد بریزیم.

ما به‌این‌ترتیب توانستیم پیکر برادرم را به زادگاهش برسانیم و دفن کنیم؛ اما با‌وجود‌این، برخی خانواده‌ها هنوز اطلاعی از سرنوشت فرزندانشان ندارند. خیلی‌ها منتظر بودند با آنها تماس گرفته شود و بگویند چه اتفاقی برای فرزند، همسر یا پدرشان افتاده است. در این شرایط اگر ما هم منتظر می‌ماندیم، معلوم نبود کسی به ما خبری می‌داد یا نه.

 

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.